در آستانه سال ۱۴۰۳ دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی مهمان نوروزی خبرآنلاین بود، مروری بر حضور تشکل متبوعش در انتخابات زد و این حضور را نتیجه یک تصمیم مبنایی و اساسی دانست. او که تاکید دارد؛ «با تشکیل باندهای کوچک مثل باند رائفیپور، قالیباف، آقاتهرانی و ... نمیشود کشور را اداره کرد» این را هم می گوید که «اگر جمهوری اسلامی نباشد مردم نه به میرحسین موسوی مراجعه میکنند نه به فائزه هاشمی»
وی در بخشی از این مصاحبه مفصل در پاسخ به سوال «برخی در جریان اصلاحطلب حزب شما و برخی از احزابی که شبیه شما بودند را در انتخابات متهم به سازشکاری میکنند، شما چه پاسخی دارید؟»
چنین عنوان کرد: بنده مشاهده نکردم کسی ما را متهم به سازشکاری کند. این نکته را در نطقی در جبهه اصلاحات توضیح دادم. درباره کنشگران سیاسی اصلاحطلب باید با دو فرض مورد بررسی قرار بگیرد. یک فرض این است که جمهوری اسلامی وجود نداشته باشد. اگر جمهوری اسلامی نباشد، اکثریت مردم ایران نه به مهندس موسوی مراجعه میکنند، نه به خاتمی، نه به فائزه هاشمی و نه به تاجزاده مراجعه میکنند.
اگر خدای نکرده جمهوری اسلامی نباشد، مردم ایران، همه کسانی که در حاکمیت بودند از اصولگرا گرفته تا اصلاحطلب را با یک چوب خواهند بُرد. کشور کجا قرار میگیرد؟ چه کسی میتواند کشور را مدیریت کند؟ چه کسی میتواند در میان مردم حرف آخر را به عنوان یک رهبر موفق بزند و کشور را حفظ کند، نمیدانیم چون اصلاً برای ما قابل تصور نیست.
کنشگری سیاسی تنها و تنها برای اصلاحطلبان مقدور است، در حقیقت اصلاحطلبان برابر نیروهای افراطی مثل پایداریها، رساییها، أمناییها ودر مجموع برابر این افکار افراطی که عمدتاً هم از مذهب و دین هزینه میکنند، نیروها و کسانی که هستند که سیاست، حکومت و ولایت فقیه را عرفی تعریف میکنند و در حقیقت این اصلاحطلبان هستند که میتوانند نقش مثبتی ایفا کنند و هنوز میتوانند ۵۰ درصد مردم را تحت تاثیر قرار دهند.
نکته دیگر این است که مرز انتقادات ما به جمهوری اسلامی و حاکمیت آن، تا جایی مجاز است که منتهی به حذف نشود چراکه حذف مسئلهای را حل نمیکند. کما اینکه در دهه اول انقلاب، گروههای چپ خط امامی تلاش کردند نهضت آزادی را حذف کنند و یا نهضت آزادی هم به نحوی حرکت کرد که به حذف خودش رضایت داد. اعضای نهضت آزادی افراد محترمی هستند و من برای آنها احترام قائل هستم اما یک جریان تاثیرگذار در کشور نیست.
لذا اصلاحطلبان هم تا زمانی میتوانند تاثیرگذار باشند که در صحنه باشند. البته اینکه در یک انتخابات شرکت نکردند معنیاش حذف نیست ولی شرکت نکردن هم باید یک حلقه از یک زنجیر باشد. کنشگری سیاسی اصلاحطلبان در ذیل نظام جمهوری اسلامی به نفع کشور و مردم است.
دورههای مشخصی هم دارد، برای مثال وقتی هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور بود و یک دولت قوی بعد از جنگ داشت، کشور ضرر کرد؟ کشور در دوره هشت ساله ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی رشدی معادل ۶ و نیم درصد داشته که رشد خیلی خوبی بوده است. همچنین در هشت سال ریاست جمهوری خاتمی رشد حدود ۵ و نیم درصد متوسط سالانه را تجربه کردیم، این تجربهها بد بودند؟ بنابراین آن دورهها، دورههای خوبی بود.
همچنین در دوره روحانی برجام تصویب شد، مگر برجام مسئله کوچکی بود؟ طبق اسنادی که منتشر شده وقتی نتانیاهو میگوید من سوگند خوردم که برجام را به شکست برسانم، پس برجام به نفع ایران است. در کتاب خاطرات نتانیاهو که اخیراً منتشر شده او گفته من قسم خوردم برجام را از بین ببرم. بنابراین شرایط یکنواخت نبوده، به این معنی که شرایط به این ترتیب نبود که جریانی در طول ۴۳ سال بر کشور حاکم باشد. بنابراین دورههایی داشتیم، موفقیتها و ناکامیهایی را تجربه کردیم. بنابراین نبودن اصلاحطلبان در صحنه و حذف جریان اصلاحات از فضای سیاسی، کشور را به شرایط بهتری رهنمون نمیکند.